!!! Welcome to CSI !!!

  • تاثیر رنگ بر روی حالات کودک

     

     

     



    رنگ ها می توانند خاطرات مختلفی را در ذهن زنده کنند و به مثابه آن می توانند حالات مختلفی را در فرد بیدار کنند. به عنوان مثال رنگ ملایم آبی و شید های هم خانواده آن می توانند احساس آرامش را در فرد ایجاد کنند. آبی کمرنگ ما را به یاد آسمان می اندازد و از نظر روانشناسی تاثیری مانند آرامش روی ما می گذارد. در این بخش می خواهیم شیوه ای را به شما معرفی کنیم که به واسطه آن اتاق کودک خود را به گونه ای رنگ کنید که حالات او بهبود پیدا کند.


    آبی یکی از رنگ هایی است که فشار خون را پایین می آورد و از جنب و جوش می کاهد. با استفاده از رنگ آبی برای کودکانی که دارای فعالیت بیش از اندازه هستند، می توانید فعالیت های او را کاهش دهید و آرامش بیشتری در وجود او ایجاد کنید. این رنگ همچنین برای کودکانی که به بیماری اضافه وزن مبتلا هستند نیز مفید است. پژوهشگران بر این عقیده اند که رنگ آبی سبب کاهش اشتها می شود. برخی از آنها حتی غذا خوردن در ظروف آبی را به منظور کاهش وزن پیشنهاد می کنند.


    سرخابی - ارغوانی هم یکی دیگر از رنگ هایی است که می تواند برای کودکان خشن مفید باشد. به طور پایه ای از این رنگ برای آرام کردن زندانیان و جلوگیری از انجام کارهای خشونت آمیز در ندامت گاهها استفاده می کنند. این رنگ به راحتی می تواند خشم، نفرت، و هیجانات عصبی را متوقف سازد. این رنگ حرکت عضلات قلب را آرام می کند و به بدن اجازه می دهد روند متابولیسم آرام تری داشته باشد. رنگ های خانواده صورتی حتی برای افرادی که دچار کوررنگی هستند نیز تسکین دهنده است. مشخصات رنگ صورتی که مد نظر ماست به این شرح می باشد:
    G:۱۴۵
    B:۱۷۵
    HEX: FF۹۱AF
    اگر فرزند شما رفتار خشونت آمیز دارد و دارای اظطراب و استرس فراوانی است مطمئناً استفاده از این رنگ می تواند برای او بسیار مفید باشد.
    R:۲۵۵


    از سوی دیگر اگر فرزند شما بی انگیزه است، و هیچ میل و رغبتی به انجام کارهای روزمره خود ندارد، برای او از رنگ قرمز استفاده کنید. قرمز آنها را تشویق می کند، حس اعتماد به نفسشان را بالا می برد، و شور و هیجان زیادی در‌ آنها ایجاد می کند. این رنگ به ویژه برای نوجوانان در سن بلوغ که قدری مایوس و ناامید می شوند توصیه می شود.


    از سوی دیگر شید های رنگی خاکستری نیز قاطعیت، استقلال، و استحکام در انجام امور را القا می کند.


    رنگ زرد مبین جوانی،‌شادی و خلاقیت است.


    سفید هم سمبل پاکی است و می تواند فضا را بزرگتر جلوه دهد. اگر در اتاق کودک از این رنگ استفاده می کنید در اکسسوری و لوازم جانبی دیگر مانند روتختی، کمد، و قفسه ها از رنگ هایی استفاده کنید که گرما و حرارت بیشتری به اتاق کودک بدهند.

     

  • "۱۵ نکته از یک روانشناس"


     

    ۱-صدای خنده ی اعضای خانوادت رو ضبط کن و روزی چند بار گوش بده.


    ۲- برای درست کردن دیگران خیلی تلاش نکن.


    ۳-هرگز با مشت گره کرده نمی تونی به کسی دست بدی.


    ۴-هرگز با انگشت کثیف عیوب دیگران رو نشون نده.


    ۵-تا زمانی که وسیله ی تو چکش باشه همه چیز رو میخ می بینی.


    ۶-پیچ جاده اخر راه نیست مگر این که تو نپیچی .


    ۷-خودت رو برای دیگران آروم آروم ورق بزن.


    ۸-زندگی مثل بادکنکی در دست یه کودکه عده ای از ترس ترکیدن به اون نزدیک نمی شن.


    ۹-بترس از این که زندگی رو آغاز نکرده باشی.


    ۱۰-وقتی که با انگشت به دیگران اشاره می کنی و اون ها رو مقصر می شماری سه انگشت مقصر به سمت خودت بوجود می یاد .


    ۱۱-هنر در این نیست که وقتی به هدف رسیدی خوشحال باشی هنر دراینه که در حین رسیدن به هدف شاد باشی.


    ۱۲-زمانی کسی رو به عنوان یه دوست انتخاب کن که ارزشش بیشتر از تنهاییت باشه .


    ۱۳-اگر به مشکله امروزت غم دیروز و اضطراب فردا رو اضافه نکنی مشکل امروزت هر چی باشه قابل حله.


    ۱۴-تیغه ی محال و غیر ممکن رو از ذهنت بیرون کن.


    ۱۵-مهم نیست که تو شیر باشی یا غزال مهم اینه که بدونی باید فردا رو از امروز تند تر بدوی.

 

 

 

گنبد سلطانیه

 

Soltaniyeh exterior.jpg

گنبد سلطانیه بزرگ‌ترین گنبد آجری جهان و مقبرهٔ اولجایتو است که نام خود را به سلطان محمد خدابنده تغییر داد و از آثار مهم دوره ایلخانیان به حساب می‌آید.

این بنا مسجدی است بسیار زیبا از حیث معماری و تزیین و بزرگی در دنیا مشهور است. گنبد مزبور در پنج فرسخی سمت شرقی شهر زنجان در داخل باروی شهر قدیم سلطانیه قرار گرفته و بنایی است هشت ضلعی که طول هر ضلع آن ۸۰ گز است. هشت مناره نیز در اطراف گنبد دارد. و قدیمی‌ترین گنبد دوپوش موجود در ایران است. رنگ گنبد آبی است. بر روی این اضلاع گنبد بلندی قرار گرفته که ارتفاع آنرا ۱۲۰ گز نوشته‌اند. در قسمت بالایی آن ساختمان دور تا دور اطاقها و غرفه‌ها ساخته‌اند. خود گنبد از کاشی‌های فیروزه‌ای رنگ پوشیده و سقف داخل اطاقهای بالا با گچ‌بری‌ها و آجرهای رنگارنگ تزیین یافته‌است. در حاشیه طاقها آیات قرآنی واسماالله با خط جلی نوشته شده‌است. حکاکی‌هایی در آجرهای دیوارها و سقف‌های رنگین بنا نیز دیده می‌شود.

تزیینات و نحوهٔ ساخت این مقبره در واقع نقطهٔ عطفی در معماری آن دوران بوده به این شکل که سبکی جدید را در معماری به‌وجود آورده که از معماری سلجوقی منفک شده‌است.

ساخت این گنبد در سال ۷۰۲ هجری قمری به دستور الجایتو در شهر سلطانیه، پایتخت آن زمان ایلخانیان آغاز شد و در سال ۷۱۲ هجری قمری به اتمام رسید.

بعضی از تاریخ نویسان نوشته‌اند سلطان محمد خدابنده این گنبد و بنای عظیم را بنا کرد که اجساد ائمه اول و سوم شیعیان یعنی علی و حسین را از آرامگاهای خود به آنجا منتقل کند. ولی به علت خوابی که دید از این عمل منصرف شد.

دالان‌های تودرتویی در سردابهٔ این بنا موجود است که حدس زده می‌شود برای اجرای مراسم خاصی به کار می‌رفته. حتی حدس می‌زنند که سلطان محمد خدابنده پس از مدتی از اسلام روی برگردانده و دوباره به اصل خود برگشته و شمن شده و این دالان‌ها و فضاها برای اجرای مراسم مذهبی خاص پس از مرگ وی بوده‌است. البته جسد وی نیز به جای دفن در سردابه، در کوه‌های اطراف دفن شده‌است.

گنبد سلطانیه در شهر سلطانیه قرار دارد و در فهرست آثار میراث جهانی به ثبت رسیده‌است و شامل سه بخش اصلی ورودی، تربت‌خانه و سردابه‌است.

گفته می‌شود در ساخت گنبد بزرگ شهر فلورانس از این گنبد الگوبرداری شده‌است. بنای این گنبد که بعد از گنبدهای سانتامارینا و ایاصوفیه سومین گنبد بزرگ دنیاست.

 

 

 

بر گرفته از :www.wikipedia.org

 

 

 

عقل ودردسر

عقل ودردسر

 

چند وقتي بود که آزارم مي دادي!! نمي فهميدم چه شده بود که ديگر با من نمي ساختي!!
نمي دانم چرا اين روزهاي آخر هر چه مي گذشت بيشتر عذابم مي دادي!!
نه اينکه تو بد باشي،نــــــــــــــه، تو با آن سختي و غرور مستحکمت مگر مي شود بد باشي،
تو مثل هميشه خواستني بودي اما...اما براي من ساخته نشده بودي!!
مي توانستم اجازه دهم که بماني!! يعني اختيار ماندن و نماندنت را همين يک بار به دست خودم داده بودي!!
و من باز هم مثل تمام وقت هايي که اختيار چيزي را به دست من مي دهند،
ريشه ي ترديد خزيد در جانم و من فقط فکر کردم...فکر کردم...فکر کردم!!
بودنت برايم آزار شده بود اما مي ترسيدم که نبودنت عذابي شود بيشتر!!
همه مي گفتند تو را هر چه زودتر از خودم جدا کنم
اما من که عادت کرده ام خيره سرانه فقط آنچه را انجام دهم که خودم دوست دارم،
حرف هايشان را نشنيدم تا خودم باشم!! چند باري تو را در جايي که هيچ کس نبود گير آوردم...
و با آن لحن مخصوص خودم که هميشه تو را رام مي کرد!!
پرسيدم:عزيز دلم خودت بگو با تو چه کنم؟!
اما تو مثل کسي که پيمان بسته تا حرف نزند، چيزي نمي گفتي!!
هر چند که اگر مي گفتي هم فرقي نمي کرد...
چون من عادت کرده ام خيره سرانه فقط آنچه را انجام دهم که خودم دوست دارم!!
و من عاقبت تصميم گرفتم!! تصميم گرفتم تو-تويي که بخشي از وجود مني ....
نباشي و من نبودنت را عادت روزهايم کنم!!
نه اينکه فکر کني آن همه آزاري که دادي مرا از پاي در آورد و تسليمم کرد،
نـــــــه، خودت بهتر از همه مي داني که من عاجز نمي شوم از تحمل درد!!
اما وقتي که ديدم بودنت ماندت را تضمين نمي کند، قاطعانه خواستم که نباشي!!
و حالا تو نيستي و جاي خالي ات خيلي بيشتر از آن حضور اخيرا آزارگونه ات، آزارم مي دهد...
حالا من نه مي توانم حرف بزنم ونه نه خوابی دارم در شب هايم!!
کسي زنگ نمي زند تا به شام دعوتم کند...
چون همه مي دانند که من ديگر توان غذا خوردن را هم از دست داده ام ...
حتي اگر غذاي موردعلاقه ام هم باشد باشد...
تو چه کردي با من!! مني که با آرامبخش ها بيگانه بودم...
حالا لحظه شماري مي کنم تا ۸ ساعت طي شود
و من يک عدد از آن قرص هاي روکش دار مسکن بخورم...تا درد نبودن تو بيچاره ام نکند!!
تو با من چه کردي !! مني که هوايت را هميشه داشتم!!
تا آن لحظه ي آخر هم به دندانپزشکم التماس مي کردم که اگر راه دارد تو بماني....
اما تقصير من چيست که فکم جا نداشت و تو بايد مي رفتي!!
خيلي بي معرفتي!! حالا خوب مي فهمم که عقل همه چيزش دردسر است!...

 

سپندارمذگان یا والنتاین؟؟؟!!!!!!!!!!!

سپندارمذگان یا والنتاین؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! این روز در تقویم جدیدایرانی مصادف با ۲۹ بهمن یعنی ۳ روز پس ا ز والنتاین!!!!!! این روز سپندار مذگان یا اسفندار مذگان نام داشته فلسفه ی بزرگ داشته این روز به عنوان روز عشق به این صورت بوده که در ایران باستان هر ماه را سی روز به حساب می اوردن و علاوه بر این که ماه ها اسم داشتند هر یک از روز های ماه هم یک اسم داشتند به عنوان مثال روز اول روز " اهورامزدا" روز دوم روز"بهمن" (سلامت و اندیشه) روز سوم " اردیبهشت" (بهترین راستی و پاکی) روز چهارم "شهریور" (شاهی و فرمانروایی ارمانی) و روز پنجم سپندار مذ بوده است لقب ملی زمین. زمین نماد عشق است. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد سپندارمذ از واژه اوستایی "سپنتا آرمیتی" گرفته شده است. اصل این نام همان آرمیتی است که واژه سپنتا به معنای مقدس برای احترام و گرامی داشت بیشتر به آن افزوده شده است. آرمیتی فرشته موکل زمین بوده است و نماد عشق، اخلاص و فروتنی. عشقی از جنس عشق مادر به فرزندش... صبورانه، فداکارانه، بدون چشم‌داشت و انتظار جبران. این که سپنته آرمیتی یا سپندارمذ هم فرشته موکل زمین بوده است، هم نماد مهرورزیدن و کامل ترین عشقِ گیتی خود فلسفه عمیقی در بر دارد. پیشینیان زمین را نیز مانند مادر، بارور، زاینده، پر عطوفت و پرورش دهنده می دانستند. ترکیب هایی چون "مادر زمین" یا "مام وطن" از همین دیدگاه نشات گرفته است. هردواژه آرمیتی، زمین از واژگان کهن آریایی است که نماد عشق می باشند. جشن سپندار مذگان در ایران باستان، نه روز عشق یا روز زن با فلسفه و معنای امروزی آن، بلکه روز گرامی داشت زمینِ بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان به عنوان مظهر عشق، بردباری و فداکاری بوده ااست. اما کمتر کسی ست که بداند در ایران باستان نه چون رومییان از سه قرن پس از میلاد که از بیست قرن پیش از میلاد روزی موسوم به روز عشق بوده است!!!!!!!!!! اطلاع داشتن ازفرهنگ های سایر ملل ومرعوب شدن در برابر ان فرهنگ ها دو مقوله ی کاملا جداست. با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و اداب و رسوم دیگران اگر هم به جایی برسیم جاییه که دیگران قبلا به اون رسیده و جا خوش کردن!!!!!!!!! حالا به عنوان یه ایرانی کدوم روز رو واسه عشق ورزیدن به کسایی که دوسشون داری انتخاب می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ "

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:
  خير بلي

A

~~CSI~~

آمار بازديدكنندگان

شعر روز

  • .


    که زندانِ مرا بارو مباد


    جز پوستی که بر استخوانم.


    بارویی آری،


    اما


    گِرد بر گِردِ جهان


    نه فراگردِ تنهاییِ جانم.


    آه


    آرزو! آرزو!

     

    پیازینه پوستوار حصاری


    که با خلوتِ خویش چون به خالی بنشینم


    هفت دربازه فراز آید


    بر نیاز و تعلقِ جان.


    فروبسته باد


    آری فروبسته باد و


    فروبسته‌تر،


    و با هر دربازه


    هفت قفلِ آهن‌جوشِ گران!


    آه


    آرزو! آرزو!